دانش بجوی

عالی برای علم آموزان

دانش بجوی

عالی برای علم آموزان

داستان سیاسی

روزی خرگوشی سلطان جنگل شد که ازشیر بسیار متنفر بود پس او را فرا خواند و گفت چراکلاهت کج است آنگاه دستور داد او را سیلی بزنند روباه وزیر او گفت برای زدن شیر بهتر است بهانه ای بیاوریدمثلا به او بگویید برود و برایتان هویج بیاورد اگر کوچک بود بگویید بزرگ و اگر بزرگ بود بگویید هویج کوچک می خواستم آنگاه او راتنبیه کنید آن کار را کردند شیر وقتی باز گشت دستش پشتش بود پس هویج را تقدیم کرد خرگوش گفت من از تو هویج بزرگ می خواستم و توهویجی  کوچک آورده ای شیر از پشتش هویج بزرگتری درآورد و تقدیم کرد خرگوش که جاخورده بود گفت خیر من هویجی متوسط می خواستم شیر از پشتش هویجی متوسط درآورد خرگوش با خشم گفت چرا دوباره کلاهت کج است و دستور داد او را سیلی بنوازند.    

 

برداشت ازاین داستان با ذکر منبع آزاد است.