آنتوان چخوف در سال ۱۸۶۰ متولد شد و در سال ۱۹۰۴ ، یک سال قبل از انقلاب اول روسیه ، بر اثر ابتلا به بیماری آن زمان علاج ناپذیر سل ، در اوج شکوفایی هنری ، در غربت جوانمرگ شد. مورخین ادبیات ، روشنفکران زمان او را به سه دسته تقسیم میکنند : نا امیدها و بریده ها ، اصلاح گرایان و سازشکاران ، وانقلابیون و شورشگران یا شلوغ کاران . چخوف را میتوان نویسنده دوران تحولات حاد فرهنگی روسیه قبل از انقلاب نام گذاشت . از جمله نبوغ خلاقیت های او این است که بدون جانبداری از هر نوع ایدئولوژی و یا اوتوپی ، خالق ادبیات اجتمایی و انتقادی گردید . آثارش آینه پایان جامعه فئودال-اشرافی تزاری است که خبر از آمدن فرهنگی جدید میدهند . امروزه ما نیز در غالب کشورها شاهد کوششهای آزادیخواهانه و اصلاح گرایانه هستیم ، در دوره ای که ایدئولوژیها و اوتوپی ها به سئوال کشانیده شده و خوشنامی و اهمیت خود را از دست داده اند. آثار چخوف اعلب در باره افراد طبقه متوسط شهری یا روستایی هستند . در باره مشکلات انسان مدرن ، که تنها و بدون رابطه احساسی یا زبانی با همنوعان خود ، دلزده و بی هدف ، عمر به بطالت می گذراند یا منتظر ظهور جامعه مدنی است . او مهمترین بیماری و عارضه دوران مدرن را : بی حوصلگی ، خستگی ، بی علاقه گی و پوچگرایی انسان خرده بورژوا و بعضی از روشنفکرانش میداند . آغاز فعالیت نمایشنامه نویسی و داستان سرایی چخوف ، همزمان با شکست کوششهای اصلاحگرایانه و تغییرات اجتمایی گردید ، دوره ای که بنیادگرایان ، سلطنت طلبان و قلدران سیاسی هنوز اهرمهای قدرت را در دست داشتند . در این دوره گروههای مختلف اهل کتاب هنوز به نقش و رسالت ادبیات باور داشتند . دسته ای دنبال رمانهای ادبی مذهبی-مسیحی داستایوسکی ، دسته ای دیگر طرفدار ادبیات اخلاقی سختگیر تولستوی ، و گروهی جانبدار کتابهای خوشبین انقلابی ماکسیم گورکی شدند . آثار چخوف همچون نوشته های پوشکین ، نه تنها اخلاقی بلکه استتیک و زیباشناسانه بودند .
از آثار چخوف آنزمان تفسیرهای گوناگونی میشد : عده ای او را ناتورالیست ، سمبولیست ، رئالیست ، ویا امپرسیونیست میدانستند . چخوف ولی خود را وقایع نگار اواخر قرن ۱۹ حکومت تزاری به حساب می آورد .
در باره پیشگام بودن اجتمایی او میتوان گفت که ۸۰ سال قبل از نوشتن ، جزایر گولاک ، سولژینیستین در باره غیر انسانی بودن اردوگاههای استالینیستی ، چخوف کتاب گزارش گونه ، جزیره ساخالین ، را در باره محکومین جامعه روسیه نوشت ، سندی در باره سیاهی دوران تزاری که محکومین به کار اجباری را با زنجیر پولادین به گاری و بیل و کلنگ ، داس و جنگر چنگالی ، پتک و چکش و سندان می بستند تا در صورت فرار از اردوگاه نتوانند خود را از قل و بند نجات دهند و در هر نقطه ای شناخته شوند.
چخوف در طول عمر کوتاهش ، پزشکی نیکوکار بود که وقتش را صرف ادبیات انساندوستانه و درآمدش را خرج کارهای خیریه در روستاها ، از جمله ساختن مدارس می نمود . زندگی چخوف مصادف با دو اتفاق مهم تاریخ روسیه شد . سال تولدش یک سال قبل از آزادی برده وار دهقانان و لغو خرید و فروش آنها توسط ارباب و زمیندار شد . و سال مرگش ، یکسال قبل از انقلاب اول روسیه بود که به شکست انجامید . او در این مورد نمایشنامه های مشهوری مانند : باغ آلبالو ، سه خواهر ، مرغ دریا ، و عمو وانیا را نوشت . در نمایشنامه باغ آلبالو ، چخوف خبر از نزدیک شدن انقلاب سراسری میدهد . لنین در داستان کوتاه - اطاق شماره ۶ بیماران - توصیف وضعیت نابه هنجار روسیه آن سالها را می بیند . چخوف در آثارش به پیشگویی سقوط و فرود طبقات اشراف و فئودال ، و فراز و صعود طبقه بورژوا و سرمایه دار می پردازد . از دیگر آثار او میتوان به ۴۰۰ داستان کوتاه ، ۷۰ نوول و داستان بلند ، و ۸ جلد نامه های مکاتبه ای ، اشاره کرد . منتقدین در غالب آثارش با وجود زیگ زاگ های گوناگون ، نوعی رئالیسم اجتمایی را می بینند . چخوف در برابر مکاتب ناتورالیسم ، امپرسیونیسم ، و سمبولیسم ، موضعی انتقادی داشت ، گرچه خود قدری تحت تاثیر هرکدام از آنها بود . او به ادبیات رمان نویسی سنتی تورگنیف ، داستایوسکی ، و تولستوی پایان داد و کوتاه نویسی را مد روز کرد . چخوف را میتوان سنبل پایان دوره رمانهای طویل و آغاز داستان کوتاه و نوول نویسی به حساب آورد. در زمان او رمان ،ژانر اشرافی ادبیات دوران رئالیسم بود . شاید به این دلیل آثار کوتاه او را امپرسیونیستی میدانند . موضوع آثارش افراد قشر متوسط یعنی خرده بورژواها هستند ، که به قول او : نه کاملا فقیر ، نه کاملا بی سواد ، نه کاملا بی وجدان ، و نه کاملا بی اخلاق می باشند . او در باره قشر متوسط روستاها و سوژههای محلی دلخواه شان مانند : سودجویی ، شایعه پراکنی ، دوغ خوری ، و بیکاری شکایت میکند . برنارد شاو میگوید : با کمک آثار چخوف ، در سالنهای فرهنگی کاخها و قصرهای اشرافی ، بجای بحث های مرسوم : شکار ، عشق بازی ، تیر اندازی ، ماهیگیری و شرابخواری ، موضوعاتی مانند : موسیقی ، هنر ، ادبیات و تاتر مد روز شدند . توماس مان می نویسد : چخوف مانند موپاساد، نابغه و هنرمند آثار کوتاه و کوچک است .
خوانندگان امروزی داستانها- نمایشنامه ها - و نوول های چخوف ، از مدرن بودن و امروزی بودن آنها تعجب میکنند . در زمان شوروی سابق ، چخوف در کنار پوشکین ، تولستوی و گورکی ، یکی از محبوب ترین نویسندگان آن سالها بود . چخوف با آثار کوتاه و مینیاتوری خود وارث رئالیسم دوران گذشته گردید . مایاکوفسکی شاعر شورشی شوروی میگفت : زبانش ساده ، قاطع ، کوتاه و روشن بود ، مانند جملات عامیانه دلخواه ما یعنی : روز بخیر ، یا بفرمایی یک استکان چای . هر جمله او خود داستان کوتاهی است . چخوف هنرمند شکاک و منتقد زمان تزاری است . او در آثارش به طرح پرسش می پردازد بدون اینکه جوابی ایدئولوژیک یا اخلاقی پیشنهاد کند .به نظر بعضی از کارشناسان ادبی ، چخوف با کمک نمایشنامه های مدرن خود ، راهگشای تاتر پوچگرا و ابزرد اروپایی نیزگردید
از : آرام بختیاری